نثری در وصف خاتم الانبیا(ص)... .::/a>>/>
**********************
فرشتهای که فرود آمد
تو را چه گفت
که تا امروز
تمام جان و جهان را
بهخویش میخوانی
و تا زمین و زمان هست
زنده میمانی؟
**********************
اگرچه بعد تو ای سبز
باغها زردند
و خیل مردنمایان شهر
نامردند،
ولی هنوز کسانی که با تو همسویند
غبار غصه ز چشمان شهر
میشویند
اگرچه نیستی اما
هنوز بانگ بلال از مناره میآید
که شهر را به تماشای نور میخواند
هنوز خاطره تابناک فریادت
که تا نهایت تاریخ راه میپوید
تمام هستی ما را در این خرابآباد
به پایکوبی جشن و سرور میخواند
هلا ستاره شبهای مکه و تاریخ!
**********************
که طاق کاخ مداین
بهخاطر تو شکست
و شعلههای بلند آشیانه زرتشت
به احترام شب زادنت
به خاک نشست
و ساوه چشم پرآب از هرآنچه غیر تو
بست
تو را غروب در این بامداد رنگین نیست
هنوز، بوی تو در باغهای عالم هست
"جواد محقّق"